داشت بابای صوفی دختری

دختر بی ادب بی هنری

 

اسم او بود صوفی بیبی خان

اهل بیان ز دستش به امان

 

بس که او بود دختر خیره و بد

اهل بیان از او بدشان می امد

 

هرچه میگفت لله لج میکرد

دهنش را برای همه کج میکرد

 

هر کجا صاحب وبلاگی بود

پدر صاحب را دراوردی زود

 

هرچه کامنت میدادند میگفت کم است

مادرش مات که این چه پشمک است

 

نه بلو راضی از او نه بدی

نه چری و نه لیلی و نه جنی

 

ای دختر جان من این قصه بخوان

تو نشو مثل صوفی بیبی خان

شاعر:بلوی کبیر😌

تا درودی دیگر بدرود😂✋🏻